من دیروز یه چیزی رو فهمیدم که خیلی برام جالب بود! هیچ می دونستید که زیبایی یه چیز نسبیه؟! یعنی نمی تونیم بگیم که یه نفر به طور مطلق زیباست و یه نفر دیگه یقیناً زشته! خیلی پیش میاد که یه آدم، چیزی یا کسی (معشوقش!) به نظرش فوق العاده زیباست؛ در حالی که یه آدم دیگه اون رو زیبا نمی بینه! قصه ی لیلی و مجنون هم درباره ی همین موضوعه: " مجنون که در وصف لیلای خودش این همه شعر و غزل گفت، هارون الرشید خیال کرد لیلا لعبتی است که نظیر او در دنیا پیدا نمی شود. وقتی آن لیلای بدوی وحشی را از بیابان آوردند، دید یک زن عادی سیاه سوخته ای است که اصلاً هیچ قابل توجه نیست! به مجنون گفت روزی عیبجویی که پیدا کن به از لیلا نکویی که لیلا گرچه در چشم تو حوری است به هر عضوی ز اعضایش قصوری است چو مجنون این سخن بشنید، آشفت در آن آشفتگی خندان شد و گفت: تو مو بینی و مجنون پیچش مو تو ابرو، او اشارت های ابرو اگر در کاسه ی چشمم نشینی به جز از خوبی لیلی نبینی" قابل توجه عشاق محترم که می رن دنبال یه دختر یا پسر خوشگل و خوش تیپ و همه چی تموم می گردن و بعد از این که طرفو پیدا کردن، تازه ادعای عشقشون می شه! لطف کنید اگه یه موقع ناخواسته عاشق شدید، یه کم از این آقا مجنون ما یاد بگیرید و سعی کنید که عشقتون، یه کوچولو، خالص باشه. باشه؟!
وقتی یه کامپیوتر تو هرجایی از دانشگاه دچار مشکل میشه، چی میشه؟!
فلوچارت بخش IT کتابخانه مرکزی
توفیق اجباری!
جرم این است...
یوسف و زلیخا(2)
یوسف و زلیخا(1)
خدا و گنجشک
کرم شب تاب
عید
[عناوین آرشیوشده]